Friday, April 4, 2014

اﺳﺘﺎﺩ حيدری وجودی



گردش چشم سياه تو خوشم ميآيد

موج دريای نگاه تو خوشم ميآيد
همچو مهتاب که بر ابر حريری تابد
تن و تن پوش سياه تو خوشم ميآيد
چون چراغی که دل شب به مزاری سوزد
سوختن در سر راه تو خوشم ميآيد
در سپهر نگهم نور فشاند شبها
مهر من جلوه ماه تو خوشم ميآيد
جلوه گلشن اندام که ديدی ای دست
که خس و خار و گياه تو خوشم ميآيد
بسکه در آتش هجران کسی سوخته يی
اشک جانپرور و آه تو خوشم ميآيد
رفتی از خويش و کف پای کرا بوسيدی ؟
ای دل پاک گناه تو خوشم ميآيد

اﺳﺘﺎﺩ حيدری وجودی

No comments:

Post a Comment